زاهد وعجب ونماز ومن ومستی ونیاز
تا تورا خود زمیان با که عنایت باشد(حافظ)
شمس تبریزی می گوید: “چون چنین بارگاهی است اکنون او بی نیاز است وتو نیاز ببر که بی نیاز، نیاز دوست دارد. به واسطه آن نیاز از میان حوادث ناگاه بجهی”(مقالات)
شهریار از میان دو سیر میهمان حضرت حق شدن در مقام “فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ”[۲] و میزبانی حق در مقام “اَنَا عِندَ المُنکَسِرَةِ قُلُوبُهُم ”[۳] به میزبان حق شدن؛ تمایل بیشتری نشان می دهد. چه آنکه مقام اول بسیاربرجسته اما راهی بس دشوار است ومقام دوم فروتنانه و راهی بس نزدیک است.
شکسته دلی یا انکسار قلب در متون ادبی، عرفانی وروایی؛ حالتی است که فرد به فقر خویش پی می برد و هیچ بودن خود را درک می کند.
هیچ اگر سایه پذیرد؛ منم آن سایه هیچ
که مرا نام نه در دفتر اشیا شنوند (خاقانی)
همچنین می پذیرد که بین دونیستی قرار دارد. در گذشته نبوده است ودر آینده نیز نخواهد بود. فعلا به مدد علت مبقیه، هستی ای دارد که باید آن را غنیمت شمرد. [۴]اما اگر نیک بنگرد همین هستی نیز استقلال ندارد. و حافظ نگران همین معنا است که می گوید:
عاشق شو ورنه روزی کار جهان سرآید
ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی
کمال را در عشق وجلب نظر معشوق می داند و هدف خلقت را در کمال عشق به حق می داند. توصیه می کند که فرصت هستی را نباید از دست داد واز این فرصت باید در رسیدن به عشق بهره گرفت.
سعدی که خود شاعر اجتماعی است می گوید :
ای که ز دیده غایبی در دل ما نشستهای
حسن تو جلوه میکند وین همه پرده بستهای
خاطر عام بردهای خون خواص خوردهای
ما همه صید کردهای خود ز کمند جستهای
از دگری چه حاصلم تا ز تو مهر بگسلم
هم تو که خستهای دلم مرهم ریش خستهای
گر به جراحت و الم دل بشکستیم چه غم
می شنوم که دم به دم پیش دل شکسته ای [۵]
دل شکستگی سبب می شود که انسان قدرت خویش رادر عجز و کمال خویش را در پیوستن به قدرت الهی بیابد. دل شکستن مذموم است. شهریار دل شکستن را از خود دور می داند و می گوید دل شکن نیستم
عهدی که رشته آن با اشک تاب دادی
زلف تو خود بگوید من دل شکن نباشم[۶]
اما دلشکستگی ممدوح است. انکسار قلب، غرور، نخوت وخودیت انسان را از درون به هم می ریزد و کبر وتکبر را که موجب انسداد قوای ادراکی است[۷]، درهم می شکند. موانع دریافت فیوضات الهی برطرف می شود.
در کوی ما شکسته دلی میخرند و بس
بازار خود فروشی از آن سوی دیگر است
در بارگاه حضرت حق، شکسته دلی، فرد را به نیاز وبه قول ملاصدرا به صرف الاحتیاج بدل می کند. وقتی تمام وجود نیاز شد، خود بینی به کناری می رود و خدا بینی پدید می آید.
شهریار راه رسیدن به خدا را دلشکستگی می داند چه آنکه دلشکستگی موجب عنایات الهی است. برای رسیدن به کمالات اخلاقی در بین پیشینیان دو شیوه مطرح بوده است. شیوه رفع که مرحوم نراقی در جامع السعادات آن را می پذیرد. به این معنی که تمام رذایل اخلاقی را می توان با پایبندی به ضدش، رفع کرد. اما مرحوم سید علی قاضی راه دیگری را که دفع می نامد، می پذیرد در این شیوه رذایل اخلاقی پیش از رسوخ در دل دفع می شوند. راه رفع را مانند جدا سازی براده های آهن از خاک با چشم غیر مسلح وبا دست می داند. اما راه دفع را ماننده جدا سازی با آهن ربا تلقی می کند.
شهریار راه خداپرستی را از همین راه دلشکستگی می داند و ورود به کوی حضرت حق را دلشکستگی می داند واگر ازین راه به توحید باریافته شود، رذایل اخلاقی نیز رخت برمی بندد.
راه خداپرستی ازین دلشکستگی است
اقلیم خودپرستی از آن راه دیگر است[۸]
از سوی دیگر، عشق را به صرف ادعا، عشق نمی داند باید تمام وجود عشق را بنماید.شکسته دلی را در مقام اثبات دلیل عشق تلقی می کند.
شهریار دلشکستگی را، هم در مقام ثبوت وهم در مقام اثبات دارای اثر وکارکرد می داند. در مقام ثبوت، بدون دلشکستگی، رسیدن به بارگاه الهی را ناممکن می پندارد ودر مقام اثبات نیز دلشکستگی را، نماینگر رسیدن به بارگاه حق و عشق به او می داند.
چه حاجت است به دعوی عشق بر در دوست
دل شکسته و اشک روان گواهت بس[۹]
دلشکستگی نه تنها در میان سخنان واشعار شهریار، رد پای فراوانی دارد بلکه حال او حال دلشکستگی است وزیست او در کوی دلشکستگی است.
دلی شکسته و چنگی گسسته گیســـــویم
ولی به زخمــــــــــه غیبی هنوز می مویم
[۱] دیوان اشعار؛ انتشارات نگاه؛ تهران؛ ۱۳۸۵؛ ص ۳۳۴
[۲] سوره قمر آیات ۵۴ و۵۵؛ در جایگاه صدق، نزد خداوند مالک مقتدر جای دارند.
[۳] منیهُ المرید/ صفحه ۱۲۳؛ من در نزد قلب های شکسته هستم”
[۴] إِنَّ عُمْرَکَ وَقْتُکَ اَلَّذِی أَنْتَ فِیهِ مَا فَاتَ مَضَی وَ مَا سَیَأْتِیکَ فَأَیْنَ قُمْ فَاغْتَنِمِ اَلْفُرْصَةَ بَیْنَ اَلْعَدَمَیْنِ. (غررالحکم و دررالکلم , جلد۱, صفحه۲۲۲)
[۵] سعدی؛ غزلیات؛ غزل شماره ۴۹۰
[۶] گزیده غزلیات؛ غزل شماره ۸۶
[۷] سَأَصْرِفُ عَنْ آیَاتِیَ الَّذِینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَإِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَةٍ لَا یُؤْمِنُوا بِهَا وَإِنْ یَرَوْا سَبِیلَ الرُّشْدِ لَا یَتَّخِذُوهُ سَبِیلًا وَإِنْ یَرَوْا سَبِیلَ الْغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبِیلًا ۚ(سوره اعراف آیه ۱۴۶)
[۸] گزیده غزلیات؛ غزل شماره ۱۸
[۹] گزیده غزلیات؛ غزل شماره ۶۸
۵۷۵۷
Comment ×