متن ترانه حامد همایون سودای تو
تو چنان بر دل نشستی
گویی یارا قصد جانم کرده ای
می بری هر جا که میخواهی مرا
عاشقی بی آشیانم کرده ای
عشق تو همواره غوغا می کند
عاشقی با من چه کارا می کند
من فقط دارم تماشا می کنم
با همین حالم مدارا می کنم
مست و حیرانم جانانم
بیمارم نکن
زیر بارانم بی تابم
ویرانم نکن
موج موهایت چشمانت چقدر دریایی است
بیش از دیگر مجنون و پریشانم نکن
تا سر سودای تو دین من است
خنده هایت مرغ آمین من است
عشق تو عادت دیرین من است
لیلی چشم تو شیرین من است
مست و حیرانم جانانم
بیمارم نکن
زیر بارانم بی تابم
ویرانم نکن
موج موهایت چشمانت چقدردریایی است
بیش از دیگر مجنون و پریشانم نکن
Comment ×